فرمان عشق

ساخت وبلاگ
چونان لهیب آتش هیزم که در فتد، در جسم و جان و روح و خیال و امید و عشقچونان که تیغ آخته ای بر جگر زنند. چونان مس گداخته ای در میان جانچونان شرنگ یاس که پوسد امید را. چونان شرار عشق که سوزد شکیب و صبرچونان دهان تیر که بوسد گلوی را. چونان زبان تیشه که بر مغز استخوانچونان فضای دهر که سنگین و سرد و سست. چونان هوای تلخ وطن زخمی و عبوسچونان و اینچنین به تکاپوی درد و رنج، در تنگنای زحمت و زندان بی امانگویی حیات قسمت مقسوم رنج ماست، گویی شعور و عشق گناهی نکردنیستگویی نشاط و رقص و تغزل توهم است، گویی امید گوهر این کان لامکانچونان زبان خون به دهان گشاد زخم، بر ما چه ها گذشت، بگو با زبان رنگ،چونان شهید لاله ی خونین کفن به دشت، چونان فضای خون شقایق به بوستان چونان که ناخنی درد از درد سینه را، بر ما چه ها گذشت، بکش بر سرای بومبر ما چه ها گذشت، بزن بر رگ قلم، بر ما چه ها گذشت، بگو با ستارگان17/4/99 فرمان عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 82 تاريخ : چهارشنبه 17 اسفند 1401 ساعت: 2:54

ای کاش شب بودم محبوبم
شب هر چه تاریک
شب هر چه بلند
عاقبت صبح می شود.
ای کاش روز بودم محبوبم
روز هر چه سبک
هر چه  سنگین
عاقبت شب می شود
چه کنم که
شبهای عاشقی ام سالهاست رنگ سحر ندیده
و روزهای عمرم سالهاست تمام نمی شود
17.4.99 ساعت 1.47

فرمان عشق...
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 18:36

چونان لهیب آتش هیزم که در فتد، در جسم و جان و روح و خیال و امید و عشقچونان که تیغ آخته ای بر جگر زنند. چونان مس گداخته ای در میان جان چونان شرنگ یاس که پوسد امید را. چونان شرار عشق که سوزد شکیب و صبرچ فرمان عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 18:36

قاصدک! 

با سروهای سر به هوا بگو

ما را رمقی نمانده است،

نه برای حیات

نه برای مرگ،

با سروهای سر به هوا بگو

نه اینکه نخواستیم

نه اینکه نخواهیم،

بل که ما را رمقی نمانده بود،

بل که ما را رمقی نمانده است،

نه برای حیات

نه برای مرگ قاصدک! 

با سروهای سر به هوا بگو

عطش ما را به ابرها،

سلام ما را به ستیغ های سپید

و 

حسرت ما را به زلفهای زرگون آفتاب برسانند.

28-4-99

فرمان عشق...
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 18:36

هان!
به زبان آتش و شراره
به زبان آذر و اخگر سخن بگوی
با انجماد جامد این روح سربی‌ام،
همچون خورشیدی که با برف دامنه
همچون تنوری که با خمیر،
هان!
به زبان آتش و آذر با من بگوی!
زبانه‌ات را در کدامین کرانه‌ی نیستان وجودم به انتظار نشینم؟
لهیب‌ات را در کدامین سپیده‌دم بر آغوش کشم؟
همچون نیستانی که آتش را در آغوش کشد،
به گرمی و اشتیاق تمام.
۳۰.۴.۹۹

فرمان عشق...
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 159 تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399 ساعت: 18:36

بهار آمد، صدایی بر نمی آید ز بلبل هامگر امسال رنگ دلربایی نیست در گلها گل آمد، نیست میل سیر گلشن نازنینان راپریشان کرد گل های چمن را این تغافل ها چو رغبت نیست در عاشق، چه سود از آنکه محبوبانبرافروزند فرمان عشق...ادامه مطلب
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 149 تاريخ : پنجشنبه 11 ارديبهشت 1399 ساعت: 0:58

آن زن از من می رمید

همچون گنجشکی هراسان در کنار مجسمه ی بودا

اما من می خواستم

دستان نسیم را بر گیسوانش ببافم

و 

عطر گل سرخ را بر روسری اش بدوزم

آن زن از من می رمید

همچون گنجشکی هراسان در کنار مجسمه ی بودا

اما من می خواستم

سلام سیب های سرخ را به او برسانم

فرمان عشق...
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 189 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 2:49

کاش يا دنيا نبودم يا که اين دنيا نبود
یا که این دنیای نافرجام من اینجا نبود

ناله ها در سینه ام طغیان کشید و آه شد
زین دکانداران یکی را با منش پروا نبود

جز غم غربت نبستم طرفی از خویشان خویش
جز نفاق و کینه در مجموعه ی اینها نبود

جان من روزی که مست از جام درد و عشق بود
در جهان نامی ز جام و مستی و مینا نبود....
15.5.98 ساعت 9.30

فرمان عشق...
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 187 تاريخ : شنبه 23 شهريور 1398 ساعت: 1:06

به او نگفتم و او بود بود و نابودم
به او نگفتم و من در حقیقت او بودم

به او نگفتم و این عمر پر مشقت را
به جستجو و تکاپوی او بپیمودم

غزل غزل دل و جانم ز عشق او پر بود
ورق ورق سر و سرم به روش بگشودم

نماز صبح به محراب ابرو اش خواندم
نیاز شب همه بر گیسوان او سودم

به او نگفتم و در این گریوه او من بود
به او نگفتم و من در حقیقت او بودم
15.5.98 ساعت 14.21

فرمان عشق...
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 201 تاريخ : شنبه 23 شهريور 1398 ساعت: 1:06

مني كه روح و روانم خراب و خسته شده
مني كه عشق و اميدم ز هم گسسته شده

مني كه با همه ي همت و نبوغ و تلاش
در سعادت و نعمت به روم بسته شده

مني كه بال نهيفش به سنگ نزديكان
هزار باره چو گنجشك ها شكسته شده

مني كه دفتر ناگفته هاي هر روزم
به اشك هاي شبانه هميشه شسته شده

مني كه اينم و اينگونه در به  در شده است
بگو چگونه به عشق تو پاي بسته شده

مني كه طالع نحسش هميشه حكمرواست
چه سان به بندگي ات ساعد و خجسته شده....
١٩.٥.٩٨ ساعت ١٣.١٨

فرمان عشق...
ما را در سایت فرمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7farmaan5 بازدید : 208 تاريخ : شنبه 23 شهريور 1398 ساعت: 1:06